شعر
ای تنهای من ، تنهایم نگذار
بارها مهربانیت را به من نشان دادی
وجودت را با تمام وجودم لمس میکنم
زیبای من نفس به نفس احساست میکنم
چه زیبا و نورانی میدرخشی
بارها مهربانیت را به من نشان دادی
وجودت را با تمام وجودم لمس میکنم
زیبای من نفس به نفس احساست میکنم
چه زیبا و نورانی میدرخشی
دل تاریکم را روشن کن
مهربانم بار دیگر دستم را بگیر
میترسم، میترسم گم شوم
ناپدید
هیچ وقت خودم را بدون تو
بی نگاهت ، بی محبتت، بی لطف و مهربانیت ندیدم
نمیتوانم ببینم
خدایم من را رها نکن
تنهایم نگذار
نگذارم به حال خویش
مهربانم تنهاییم را تو مرحمی
دلداریم ده
با من مهربان باش
دستم را بگیر، که تنها تو ماندی برایم
بلند کن این خستهی راه زندگی را
تنهایم نگذار
تنهای من تنهایم نگذار
مهربانم بار دیگر دستم را بگیر
میترسم، میترسم گم شوم
ناپدید
هیچ وقت خودم را بدون تو
بی نگاهت ، بی محبتت، بی لطف و مهربانیت ندیدم
نمیتوانم ببینم
خدایم من را رها نکن
تنهایم نگذار
نگذارم به حال خویش
مهربانم تنهاییم را تو مرحمی
دلداریم ده
با من مهربان باش
دستم را بگیر، که تنها تو ماندی برایم
بلند کن این خستهی راه زندگی را
تنهایم نگذار
تنهای من تنهایم نگذار
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی